کد مطلب:50515 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:173

تربیت عقلانی











در تربیت عقلانی، انسان هم در عقل نظری و هم در عقل عملی به سوی كمال عقلی سیر

[صفحه 256]

می كند كه مدركات انسان دو گونه است، یك بخش مدركات عقل نظری و بخش دیگر مدركات عقل عملی، یعنی هستها و نیستها و بایدها و نبایدها، یا حكمت نظری و حكمت عملی كه سعادت حقیقی انسان در چنین تربیتی است، زیرا كمال نفس این است كه به حكمت نظری و حكمت عملی برسد و در این تربیت عقل معاش و خرد حسابگر در خدمت عقل معاد و خرد هدایتگر قرار می گیرد.[1] بستر سلوك حقیقتی به سوی كمالات انسانی، تربیت عقلانی است، چنانكه پیشوای موحدان، علی (ع) در توصیف سالك به سوی خدا فرموده است:

«قد احیا عقله و امات نفسه.»[2] .

همانا خرد خود را زنده گردانده و نفس خویش را میرانده است.

در تربیت عقلانی، قوای آدمی تسلیم خرد نورانی می شود و انسان به عقل اداره می گردد و هنر تربیت در این است كه این زمینه را فراهم نماید.

از امیرمومنان روایت شده است كه فرمود:

«العقل صاحب جیش الرحمن و الهوی قائد جیش الهوی و النفس متجاذبه بینهما فایهما غلب كانت فی حیزه.»[3] .

عقل سپهسالار لشكر خدای رحمان است و هوا راهبر لشكر شیطان و نفس كشیده شونده ی میانه ی ایشان، پس هر یك از ایشان چیره شوند، نفس در جایگاه آن خواهد بود.

«قوه عاقله، قوه ی روحانیه ای است كه به حسب ذات، مجرد و به حسب فطرت، مایل به خیرات و كمالات و داعی به عدل و احسان است و در مقابل آن، قوه ی واهمه است كه فطرتا تا در تحت نظام عقلی نیامده و مسخر در ظل كبریای نفس مجرد نشده، مایل به دنیا- كه شجره ی خبیثه و اصل اصول شرور است- می باشد.»[4] .

عقل و هوا در تقابل با یكدیگرند و در تربیت عقلانی این زمینه فراهم می شود كه عقل محور امور قرار گیرد و قوه ی واهمه تسلیم آن شود. در سخنان امیرمومنان علی (ع) توجهی اساسی به تربیت عقلانی شده است، چنانكه فرموده است:

[صفحه 257]

«لا یجتمع العقل و الهوی.»[5] .

عقل و هوا جمع نمی شوند.

«العقل حسام قاطع... و قاتل هواك بعقلك.»[6] .

عقل شمشیری است بران... و با عقل خویش هوایت را بمیران.

«ضادوا الهوی بالعقل.»[7] .

با عقل هوا را مخالفت كنید.

«حفظ العقل بمخالفه الهوی و العزف عن الدنیا.»[8] .

نگاهداری عقل در مخالفت كردن با هوا و روی گردانیدن از دنیاست.

«راس العقل مجاهده الهوی.»[9] .

سر عقل مجاهدت با هوا است.

«استرشد العقل و خالف الهوی تنجح.»[10] .

راه راست را از عقل بخواه و با هوا مخالفت نما تا كامیاب شوی.

اگر میدان عمل آدمی از حكومت قوه ی واهمه بیرون آید و قوای وجودی تحت حكومت عقل قرار گیرد، انسان راه به سوی كمال مطلق را بر خود هموار ساخته است و این عین رشد و تعالی است.

«كفاك من عقلك ما اوضح لك سبل غیك من رشدك.»[11] .

از خرد تو را این باید كه راه گمراهی ات را از راه رستگاری ات نماید.

در تربیت عقلانی این زمینه فراهم می شود كه عقل در قدرت غربال كنندگی شكوفا گردد و بتواند حق را از باطل و خیر را از شر و راه را از بیراهه تمیز دهد و قدرت جدا كردن سخن راست از سخن دروغ و سخن منطقی از سخن غیر منطقی را بیابد و به صفت تمیز و ویژگی جداكنندگی صحیح از سقیم متصف شود. بعضی ها كه تربیت عقلانی در آنها تحقق نیافته است، خاصیت ضبط صوت را دارند و از آنچه دیگران می گویند پر می شوند و در جای دیگر تحویل می دهند، بدون آنكه تشخیص دهند كه آنچه می شنوند صحیح است یا غلط.[12] تربیت عقلانی به انسان قدرت نقادی و تشخیص می بخشد و بدون این امر تربیت راه به جایی نمی برد. تاكید امیرمومنان علی (ع) در این جهت است، چنانكه فرموده است:

[صفحه 258]

«اعقلوا الخبر اذا سمعتموه عقل رعایه، لا عقل روایه، فان رواه العلم كثیر و رعاته قلیل.»[13] .

چون سخنی و حدیثی را شنیدید آن را فهم و رعایت كنید، نه بشنوید و روایت كنید كه راویان علم بسیارند و به كار بندان آن اندك در شمار.

علم و دانش زمانی سودمند و كارآ می شود كه نقادی شود و عقل باید به گونه ای تربیت شود كه قدرت غربال كنندگی اطلاعات را داشته باشد. امام علی (ع) آنجا كه درباره ی برترین نمونه های تربیت یعنی خاندان ختمی مرتبت و اوصیای آن حضرت سخن می راند، درباره ی آنان چنین می گوید:

«عقلوا الدین عقل و عایه و رعایه، لا عقل سماع و روایه. فان رواه العلم كثیر و رعاته قلیل.»[14] .

دین را چنان كه باید، دانستند و فراگرفتند و به كار بستند، نه كه تنها آن را شنفتند و به دیگران گفتند كه راویان دانش بسیارند، لیكن پاسداران آن اندك به شمار.

در تربیت عقلانی باید بدین سمت حركت كرد كه انسان اهل تعقل بار آید و در رویارویی با همه ی امور عقلانی رفتار نماید و به تجربه و تحلیل نشیند و خوب و بد امور را تشخیص دهد و امور گوناگون را بسنجد و بهترین را پیروی كند.

انسانی كه فاقد تربیت عقلانی باشد، از گوهر انسانیت بی بهره است، زیرا جوهر و مغز انسانیت انسان و ملاك و مقوم انسانیت مردمان به تعقل است. معنی انسان ، همان عقل انسان است و تربیت عقلانی در این جهت است كه عقل انسان بالاستقلال حاكم باشد، عقل مستقل باشد و دارای قدرت نقد و انتقاد باشد و بتواند مسائل را تجزیه و تحلیل كند. آدمی كه از این موهبت بی بهره است، هیچ است، صورتی از انسان دارد ولی معنی انسان در او نیست.[15] امیرمومنان علی (ع) فرموده است:

«الانسان بعقله.»[16] .

انسان به عقلش است.

و نیز فرموده است:

[صفحه 259]

«الانسان عقل و صوره، فمن اخطاه العقل و لزمته الصوره لم یكن كاملا و كان بمنزله من لا روح فیه.»[17] .

انسان، عقل است و صورت، پس هر كه عقل از او رویگردان شود و صورت آدمی با او بماند، كامل نیست و همچون كسی است كه روح ندارد.

بنابراین باید بر همه ی امور و وجوه زندگی فرد و جامعه عقل و خرد و فرزانگی حاكم باشد تا آن فرد و جامعه از حیات انسانی و متعالی برخوردار شوند و نه تحجر و جمود و عوامزدگی.

تربیت مطلوب تربیتی است كه بر همه ی امور آن فرزانگی سایه گسترد و همه كار و همه چیز، نمودار خرد و عقل و دانایی باشد.[18] .

چنین تربیتی، گرانقدرترین سرمایه ی آدمی است كه هیچ هدیه ای با عقل برابری نمی كند و هیچ گوهری چون آن تابنده و راهگشا و رساننده به مقصد و سعادتبخش نیست. امیرمومنان (ع) درباره ی این موهبت نورانی چنین تعبیر كرده است:

«ان اغنی الغنی العقل.»[19] .

همانا گرانمایه ترین بی نیازی عقل است.

«لا غنی كالعقل.»[20] .

هیچ بی نیازی چون عقل نیست.

تربیت كمالی جلوه ی تربیت عقلی است كه خود عین سعادت حقیقی است.

«الادب صوره العقل.»[21] .

ادب صورت عقل است.

بالاترین مقام انسانی نیز این است كه انسان موجودی عقلی شود و به كمال عقلانی برسد.

«غایه المرء حسن عقله.»[22] .

غایت انسان نیكویی عقل اوست.

[صفحه 260]


صفحه 256، 257، 258، 259، 260.








    1. ر. ك: الاسفار الاربعه، ج 9، صص 126 -125.
    2. نهج البلاغه، كلام 220.
    3. شرح غررالحكم، ج 2، ص 137.
    4. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 21.
    5. شرح غررالحكم، ج 6، ص 370.
    6. نهج البلاغه، حكمت 424.
    7. شرح غررالحكم، ج 4، ص 232.
    8. همان، ج 3، ص 409.
    9. همان، ج 4، ص 54.
    10. همان، ج 2، ص 184.
    11. نهج البلاغه، حكمت 421.
    12. ر. ك: مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، چاپ بیستم، انتشارات صدرا، 1371 ش. صص 39 -38.
    13. نهج البلاغه، حكمت 98.
    14. همان، خطبه ی 239.
    15. ر. ك: تعلیم و تربیت در اسلام، صص 274 -272.
    16. شرح غررالحكم، ج 1، ص 61.
    17. كمال الدین ابوسالم محمد بن طلحه النصیبی الشافعی، مطالب السوول فی مناقب آل الرسول، طبع حجری، طهران، 1287 ق. ص 49.
    18. الحیاه، ترجمه، ج 1، ص 78.
    19. نهج البلاغه، حكمت 38.
    20. همان، حكمت 54.
    21. شرح غررالحكم، ج 1، ص 246.
    22. همان، ج 4، ص 372.